حدیث از حضرت علی (ع) و...... طنز ادامه مطلب

حضرت علی (ع) : وقتی سگی را دیدید که با دهن آلوده به ماست از خانه خارج شدوداخل خانه ظرف ماست را نصفه نیمه یافتید بطور یقین نگویید آن سگ نصف این ماست را خورده و زمین ریخته ، شاید آن سگ از جای دیگه دهنش ماستی شده و ظرف ماست به دلیل دیگه نصفه و نیمه شده



ادامه مطلب
[ چهار شنبه 8 بهمن 1393 ] [ 3:38 ] [ رضا ]
[ ]

شعر : که نیست

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست

می نشینی روبرویم خستگی در می کنی
چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست

باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است؟
باز می خندم که خیلی، گرچه می دانی که نیست

شعر می خوانم برایت واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست

چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟

وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست

می روی و خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم با یاد مهمانی که نیست

رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست


[ چهار شنبه 8 بهمن 1393 ] [ 3:30 ] [ رضا ]
[ ]

قهر


[ چهار شنبه 8 بهمن 1393 ] [ 3:19 ] [ رضا ]
[ ]

شرم و حیاء


[ چهار شنبه 8 بهمن 1393 ] [ 3:13 ] [ رضا ]
[ ]

هرچی آرزوی خوبه مال تو .... هرچقدر خاطره داری مال من

                                                       اصن تو مال من من مال تو ...  چطوره؟


[ سه شنبه 7 بهمن 1393 ] [ 6:52 ] [ رضا ]
[ ]

بهــــانه ی محکم

اصلا قرار نیست کـــه سرخم بیاورم      حالا که سهم من نشدی کم بیاورم

دیشب تمام شهر تو را پرسه میزدم      تا روی زخمهـــای تـــو مرهم بیـاورم

میخواستم که چشم تو را شاعری کنم      امّا نشد کــــه شعــــر مجسم بیــــاورم

دستم نمی رسد به خودت کاش لااقل       می شد تــــو را دوباره به شعرم بیاورم

یادت که هست پای قراری که هیچ وقت       میخواستم برای تــــو مریـــــم بیاورم؟

حتی قرار بود که من ابر باشم و            باران عاشقانـــه ی نم نم بیاورم

کلّــی قرار با تــــو ولی بی قرار من       اصلا بعید نیست که کم هم بیاورم

اما همیشه ترسم از این است٬ مردنم      باعث شود بـــه زندگیت غـــــم بیــاورم

حوّای من تو باشی اگر٬ قول میدهم       عمراً دوباره رو به جهنّـــــم بیاورم

خود را عوض کنم و برایت به هر طریق       از زیــــر سنگ هم شده٬ آدم بیــــاورم

بگذار تا خلاصه کنم٬ دوست دارمت          یا باز هـــم بهــــانه ی محکم بیاورم؟


[ سه شنبه 7 بهمن 1393 ] [ 5:31 ] [ رضا ]
[ ]

متنهای عشقولانه

بی محلی کردن به کسی که دوستش داری سخت ترین کار دنیاست

هیچ وقت آرزو نکن دنیا مال تو باشه  آرزو کن کسی که دنیای توست مال کسی نباشه

بهانه گیر زبان نفهم ! دلم را میگویم ! آخر تو را از کجا برایش بیاورم

کاش ی موئسسه برای احساساتمون بود اسمشم میگزاشتن کانون فرهنگی آموزش ( بغل چی )

بهم گفت خب بیا دوست معمولی باشیم . ترجمه : خداحافظ

خوابیدی؟ ترجمه : نیاز دارم باهات حرف بزنم

چه لذتی داره دست به موهات بکشم . این ترجمه نداره خب هوس کردمگریهخجالتی

 

 


[ دو شنبه 6 بهمن 1393 ] [ 5:29 ] [ رضا ]
[ ]

وسعت عشق

 


[ دو شنبه 6 بهمن 1393 ] [ 3:54 ] [ رضا ]
[ ]

تقدیم به عینکی های خوشتیپ

 


[ دو شنبه 6 بهمن 1393 ] [ 3:52 ] [ رضا ]
[ ]

غزل : کردار کردن گفتار


گفتم به وصل جانان آيا شود رسيدن ....... گفتا به جستجويش بايد به سر دويدن


گفتم چگونه با او در خلوتي نشستن  ........گفتا که دست الفت بايد ز خود کشيدن


گفتم چگونه چيدن گل را ز باغ حسنش  ........ گفتا چو بلبل از باغ گل ديدن و نچيدن


گفتم چه چاره بايد در بي وفايي يار .............     گفتا که صبر کردن يا پيرهن دريدن


گفتم چگونه او را آگه کنم ز عشقم   ............     گفتا که قيد صحبت از ماسوا بريدن


گفتم چگونه باشد بر دامنش بيفتم   ............     گفتا که از ره دور قانع بشو به ديدن

گفتار را در عالم کردار کن عــــــــزیزم ..........   آخر فضيلتي نيست در گفتن و شنيدن


[ دو شنبه 6 بهمن 1393 ] [ 1:48 ] [ رضا ]
[ ]

هر کی تو افق هست جم کنه بره یکی از فانتزی های عشقم اینه ترقه بندازه نابودتون کنه


[ یک شنبه 5 بهمن 1393 ] [ 5:48 ] [ رضا ]
[ ]

فردا را بگوئید نیاید دیروزم را بدون اون هنوز زندگی نکرده ام


[ یک شنبه 5 بهمن 1393 ] [ 5:34 ] [ رضا ]
[ ]

درک و دوست داشتن در دنیای خودمان

ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه، 
تا دهنشو باز میکرد آب میرفت تو دهنش و نمیتونست حرفشو بگه
دست کردم تو آکواریوم و درش آوردم. 
شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن. دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو. 
اینقدر بالا پایین پرید، خسته شد خوابید. 
دیدم بهترین موقعه تا خوابه دوباره بندازمش تو آب. ولی الان چند ساعته بیدار نشده. 
یعنی فکر کنم بیدار شده، دیده انداختمش اون تو، قهر کرده خودشو زده به خواب...!
این داستان رفتار ما 
با بعضی آدمای اطرافمونه. 
دوستشون داریم و دوستمون دارند، ولی اونارو نمیفهمیم؛ 
فقط تو دنیای خودمون و با ذهنيت خودمون، داریم بهترین رفتار رو با اونا میکنیم، 
ميفهمي! توي دنياي خودمون!


[ شنبه 4 بهمن 1393 ] [ 15:14 ] [ رضا ]
[ ]

دوستت دارم روياي من


[ شنبه 4 بهمن 1393 ] [ 15:7 ] [ رضا ]
[ ]

تست رياضي

[ شنبه 4 بهمن 1393 ] [ 4:25 ] [ رضا ]
[ ]
صفحه قبل 1 ... 8 9 10 11 12 ... 16 صفحه بعد